کریستین آلبرت تئودور بیلروث اولین پسر از پنج پسر کارل تئودور بیلروث، کشیش کلیسای لوتری و همسرش یوهانا کریستینا بود. او در ۲۶ آوریل ۱۸۲۹ در برگن، در جزیره روگن، پروس به دنیا آمد. سه سال پس از تولد بیلروث، خانواده از دهکده ماهیگیری برگن در ساحل بالتیک به Reinberg نقل مکان کردند. پدرش زمانی که تئودور پنج ساله بود درگذشت و مادرش سپس با پدربزرگش به گریفسوالد نقل مکان کرد، جایی که بیلروث در ژیمناسیم تحصیل کرد. او به موسیقی گرایش داشت – یک ویژگی خانوادگی – و احتمالاً به همین دلیل او دانش آموز استثنایی نبوده و نیاز به تدریس خصوصی در خانه داشته است. به نظر می رسید او قادر به تسلط بر زبان ها و ریاضیات نبوده است، تندخویی نمی کرد و به آهستگی صحبت می کرده است.
مادرش و دو استاد پزشکی در گریفسوالد، ویلهلم باوم (۱۷۹۹-۱۸۸۳) و فیلیپ مگنوس سیفرت (۱۸۰۰-۱۸۴۵)، به دلایل مالی بیلروث را وادار کردند که پزشک شود. بیلروث برادرزاده افسر پزشکی در استتین، ویلهلم فردریش بیلروث بود که در دوره وبا خود را متمایز کرد. بیلروث در اولین ترم تحصیلی خود به عنوان دانشجوی پزشکی در گریفسوالد، علوم طبیعی خواند و فعالیت های چندجانبه و استفاده دقیق از زمان خود را آغاز کرد که مشخصه سال های آخر زندگی او نیز بود. او به دنبال باوم به دانشگاه گوتینگن رفت و در آنجا با جورج مایسنر (۱۸۲۹-۱۹۰۵) دوستی پایدار برقرار کرد. مایسنر مانند بیلروث به موسیقی علاقه داشت و شاگرد فیزیولوژیست رودلف واگنر (۱۸۰۵-۱۸۶۴) بود. بیلروث همراه با واگنر و مایسنر به تریست رفت تا در مورد منشاء و نحوه ورود اعصاب ماهی اژدر مطالعه کند. در آنجا، لودویگ ترابه به او آسیب شناسی تجربی آموخت و او را تشویق کرد که تز «De natura et causa pulmonum affectionis quae nerve utroque vago dissectro exoritur» را بنویسد. در ۳۰ سپتامبر ۱۸۵۲، بیلروث دکترای خود را در برلین دریافت کرد و پس از آن در کلینیک چشم پزشکی آلبرشت فون گراف (۱۸۲۸-۱۸۷۰) شروع به کار کرد.
بیلروث برای گذراندن دوره های درماتولوژی نزد فردیناند فون هبرا (۱۸۱۶-۱۸۸۰)، پاتولوژی نزد آگوست ویلهلم ادوارد تئودور هنشل (۱۷۹۰-۱۸۵۶) و طب داخلی نزد یوهان فون اوپولزر (۱۸۰۸-۱۸۷۱)، به وین رفت. در آن پاییز تلاش کرد تا خود را به عنوان یک پزشک عمومی در برلین تثبیت کند، اما پس از چند ماه به عنوان دستیار برنهارد فون لانگنبک در کلینیک جراحی در دانشگاه برلین منصوب شد (۱۸۵۳-۱۸۶۰). او در مورد بافت شناسی پاتولوژیک مقالات می نوشت و در سال ۱۸۵۶ به عنوان متخصص جراحی و آناتومی پاتولوژیک انتخاب شد. بعدها در جراحی سخنرانی می کرد و تظاهرات بیماری ها را به خوبی ارائه می کرد. در سال ۱۸۵۵، او اولین تک نگاری خود را در مورد پولیپ منتشر کرد و به این نتیجه رسید که تومورهای پولیپوئید خوش خیم و بدخیم روده بزرگ با هم در ارتباط هستند و درمان زودهنگام را در این موارد پیشنهاد کرد. او آثار متعددی در مورد آسیب شناسی تومورهای سیستوئیدی بیضه، عروق خونی، رشد و آناتومی مقایسه ای طحال منتشر کرد. در برلین بود که بیلروث با همسرش کریستین، دختر پزشک دربار، هاینریش ساباتیر میکالیس (۱۷۹۱-۱۸۵۷) و کارولین یونیک آشنا شد. آنها در سال ۱۸۵۸ ازدواج کردند و از چهار دختر و یک پسرشان، تنها سه دختر زنده ماندند.
بیلروث سپس به تدریس و نوشتن در مورد تحولات تاریخی جراحی روی آورد و در سال ۱۸۶۰ به عنوان استاد جراحی و رئیس بیمارستان و کلینیک جراحی معروف زوریخ انتخاب شد. او تا سال ۱۸۶۷ یعنی زمانی که استاد دانشگاه وین و رئیس کلینیک جراحی دوم در بیمارستان عمومی وین بود، در این سمت ماند. او در طول هفت سال ریاست خود به عنوان رئیس بیمارستان در زوریخ، شهرت و رشد کلینیک جراحی را بسیار افزایش داد. جراحی مدرن در مراحل ابتدایی خود بود و بیلروث به خصوص به علت های ایجاد تبِ زخم علاقه داشت. او بر دمای منظم اصرار داشت و معتقد بود که تب زخم ناشی از یک سم شیمیایی است که توسط برخی موجودات زنده تولید می شود. بیلروث کتاب تکست کلاسیک خود را ،Die Allgemeine Chirurgische Pathologie und Therapie (1863)، زمانی که در دانشگاه زوریخ (۱۸۶۰-۱۸۶۷) به عنوان استاد و مدیر کلینیک جراحی بود، منتشر کرد.
اوج کار بیلروث با پیوستن به هیئت علمی دانشگاه وین آغاز شد، جایی که از سال ۱۸۶۷ تا زمان مرگش در سال ۱۸۹۴ در آنجا کار کرد. در اینجا، بیلروث به عنوان جراح، معلم و دانشمند برجسته شناخته شد. او برای جنگ فرانسه و پروس داوطلب شد و در بیمارستانهای صحرایی وایسنبورگ و مانهایم کار کرد.
در سال ۱۸۷۲، او اولین کسی بود که بخشی از مری را برداشت و قسمت های باقی مانده را به یکدیگر متصل کرد و در سال ۱۸۷۳، اولین برداشتن کامل حنجره را انجام داد. او اولین جراحی بود که تومور رکتوم را ریسکت کرد و تا سال ۱۸۷۶، او ۳۳ عمل از این دست انجام داده بود.
تا سال ۱۸۸۱، بیلروث عمل جراحی روده را تقریباً عادی جلوه داده بود و آماده بود تا کاری را انجام دهد که در زمان خود به عنوان وحشتناک ترین عمل جراحی شکم قابل تصور به نظر می رسید: برداشتن پیلور سرطانی (انتهای پایین معده). اجرای این عمل شور و هیجان زیادی ایجاد کرد و عصر مدرن جراحی را آغاز کرد. روشهای برداشتن او، اگرچه اصلاح شده بود، اما سالها مورد استفاده قرار گرفت.
جراحی پلاستیک به خصوص صورت از دیگر تخصص های او بود. بسیاری او را جراح برجسته آلمانی در اواخر قرن نوزدهم میدانند. او که یک استاد جراحی برجسته بود، توانست پزشکی تجربی را به عمل بالینی برساند.
او ایدههای رادیکالی در مورد آموزش جراحی داشت و از کارآموزی طولانیمدت جراحی در تکمیل مطالعات پزشکی متشکل از کارهای اولیه در بیمارستانها و به دنبال آن از انجام کالبدشکافی بر روی جسد و حیوانات آزمایشی دفاع میکرد. بسیاری از کسانی که با او مناظره کردند ایده های او را پذیرفتند. بیلروث یکی از اعضای آکادمی علوم در وین بود. بیلروث خانه جامعه پزشکان را در وین تأسیس کرد و به دلیل تلاش های بی سابقه او بود که “Rudolfinerhaus“، موسسه ای برای آموزش پرستاران “جهانی” در وین تاسیس شد.
بیلروث مردی با استعداد هنری قوی و بیش از همه عاشق موسیقی بود. او ذاتاً هنرمند بود: شهودی، انسانی و مبتکر. خانه او در وین به مرکز موسیقی تبدیل شد که در آن ویولن و ویولا می نواخت و با یوهانس برامس و نظریه پرداز و نویسنده موسیقی ادوارد هانسلیک (۱۸۲۵-۱۹۰۴) دوست شد. در زوریخ او گاهی به عنوان رهبر مهمان ارکستر سمفونیک زوریخ دعوت شد.
در بهار ۱۸۸۷، او به التهاب شدید ریه مبتلا شد. بعداً دچار نارسایی قلبی شد که در سالهای آخر عمرش شدت بیماری اش بیشتر شد. او تا ۶۵ سالگی و تا سالروز ۲۵ سالگی استادی خود به عنوان استاد دانشگاه وین زندگی کرد. تئودور بیلروث در ۶ فوریه ۱۸۹۴ درگذشت و با افتخار در وین به خاک سپرده شد. یادبودی از او در میدان گذرگاهی در دانشگاه وین در ۷ نوامبر ۱۸۹۷ رونمایی شد.
Powered by WPtouch Mobile Suite for WordPress